ضامن آهو!ضمانت کن دو دستم را بگیرهیچ راهی تاخـدا مانند توکـوتاه نیست کاش میشد تا شوم عارف به حقّت یارئوفهیچکس غیرخدا از شأن توآگاه نیست حال وروزم را عوض کن ای امامِمهربانخوب میدانمکه احوالاتِ من دلخواه نیست ما همیشه از سرِ این سفرهها نان میبریمسفـرههامان خالی ازالطافِ توبیگاه نیست رعـیتِ این خـانه بـایـد شـد بـدونِ ادّعـاهرکسیعـبدت نباشدمطمئناً شاه نیست راه راوا میکند تا قلبِ تواشکِ دوچشمچارهای درخانۀ توغیرِاشک و آه نیست هرگـدا را میپـذیـری باتـمـامِ اشـتـیاق درخریداری ما قـطعِ یقـین اکراهنیست در دمِ مـردن جمالت را نشانم میدهی؟ چون به زیباییِ توصد هزاران ماه نیست